سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبانت را به نرم گویی و سلام کردن، عادت بده، تا دوستانت فراوان شوند و دشمنانت اندک گردند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

نویسندگان وبلاگ -گروهی
وحید(0)
لینک دلخواه نویسنده

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :4
کل بازدید :25492
تعداد کل یاداشته ها : 23
103/9/2
7:2 ص

خلق ایستاده کو به کو چشم انتظار روی او تا پرده از روی نکو گیرد نگار نازنین

شد جلوه گر نور خدا در روز میلاد رضا کز بوی دلجویش فضا شد مشکبار و عنبرین

از نجمه سر زد اختری، خورشید روشن گوهری جانم فدای مادری کاورده فرزندی چنین

چون لعل شکر بار او شیرین بود گفتار او بر قامت و رخسار او بادا هزاران آفرین

شاهی که او را خاک در روبد ملک با بال و پر بر خاک پاکش مشک تر، ریزد ز گیسو حور عین

مهرش فروغ محفلم خاکش صفا بخش دلم گویی که با آب و گلم گشته ولای او عجین

صبح سعادت روی او، خرم فضا از بوی او فردوس رضوان کوی او قل فادخلوها آمنین

از تکتم آن فخر زنان شد سر مکتومی عیان رازی که روشن شد از آن اسرار قرآن مبین

دل و اله و حیران او جان ها فدای جان او از خرمن احسان او ذرات عالم خوشه چین (1)

طلوع صبح

نجمه، مادر امام رضا علیه السلام، می فرماید: زمانی که فرزند بزرگوارم را باردار بودم، هرگز احساس سنگینی نمی کردم. وقتی می خوابیدم، صدای تسبیح و تهلیل و تمجید حق تعالی را از درونم می شنیدم. هراسان از خواب بیدار می شدم; ولی دیگر آن صدا به گوش نمی رسید. وقتی به دنیا آمد، دستهایش را بر زمین گذاشت; سر مطهرش را به سوی آسمان بلند کرد، لب هایش را تکان داد، ولی نفهمیدم چه می گوید. نزد امام کاظم علیه السلام رفتم، او فرمود: «نجمه، کرامت پروردگار گوارایت باد.» فرزندم را در پارچه یی سفید پیچیدم و نزد حضرت بردم. وی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند. آن گاه آب فرات خواست و کامش را با آن برداشت. سپس نوزاد را به من بازگرداند و فرمود: بگیر این را که ذخیره ی خداوند در زمین و حجت خدا بعد از من است. (2)

و چنین بود که هشتمین خورشید امامت در روز جمعه، یازدهم ذی قعده، در مدینه دیده به جهان گشاد. (3)

پدرش امام موسی کاظم علیه السلام، هفتمین امام شیعیان، و مادرش «نجمه » (4) الگوی خردورزی، دین باوری، حیا و عبادت بود. بزرگواری این بانو چنان بود که حمیده، مادر امام کاظم علیه السلام، هرگز نزدش نمی نشست و در جهت تعظیم و احترام وی می کوشید. رؤیای صادق حمیده را می توان یکی از دلیل های احترام بسیار وی به نجمه دانست. او شبی رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دید که فرمود: حمیده، نجمه را به فرزندت موسی ده; از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بهترین اهل زمین است. (5)

بر این اساس، وی نجمه را در اختیار امام موسی کاظم علیه السلام قرار داد و به وی گفت: فرزندم، کنیزی است که در زیرکی و کرامت های اخلاقی بهتر از او ندیده ام. می دانم هر نسلی که از وی به وجود آید پاکیزه و مطهر خواهد بود.

وقتی امام رضا علیه السلام به دنیا آمد، مادرش را طاهره نامیدند. او به عبادت عشق می ورزید و می گفت: دایه یی بیابید تا مرا در شیر دادن یاری دهد... . شیرم کافی است، ولی پرداختن به شیر نوزاد سبب شده نوافل و ذکرهایی که به آن ها عادت کرده بودم، کاستی پذیرد. (6)

نام و لقب های حضرت

نام حضرت علی، کنیه اش ابوالحسن و القابش رضا، صابر، فاضل، رضی، وفی، قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین است. (7)

علی بن یقطین درباره ی کنیه ی حضرت می گوید: نزد امام کاظم علیه السلام رفتم و دریافتم فرزندش علی بن موسی الرضا علیهما السلام نیز نزد وی شتافته است. امام فرمود: علی بن یقطین، همین علی، آقای فرزندان من است. آگاه باش، من کنیه ام [ابوالحسن ] را به وی دادم. (8)

بزنطی درباره ی لقب حضرت می گوید: به امام محمد تقی علیه السلام عرض کردم: گروهی از مخالفانتان چنان می پندارند مامون پدر بزرگوارتان را همزمان با پذیرش ولایت عهدی، رضا لقب داد.

حضرت فرمود: به خدا سوگند، دروغ می گویند. حق تعالی او را رضا نامید; چون خدا در آسمان و رسول خدا و امامان معصوم علیهم السلام در زمین وی را پسندیدند.

پرسیدم: پس چرا وی رضا نامیده شد؟

فرمود: چون، افزون بر دوستان، مخالفان نیز او را پسندیدند و از وی خشنود بودند. اتفاق دوست و دشمن در رضایت به وی اختصاص دارد. (9)

سلام علی آل طه و یاسین سلام علی آل خیر النبیین

سلام علی روضة حل فیها امام یباهی به الملک و الدین

امام به حق شاه مطلق که آمد حریم درش قبله گاه سلاطین

شه کاخ عرفان گل شاخ احسان در درج امکان مه برج تمکین

علی بن موسی الرضا کز خدایش رضا شد لقب چون رضا بودش آیین

ز فضل و شرف بینی او را جهانی اگر نبودت تیره چشم جهان بین

پی عطر روبند حوران جنت غبار دیارش به گیسوی مشکین

اگر خواهی آری به کف دامن او برو دامن از هر چه جز اوست در چین

چو جامی بچش لذت تیغ مهرش چه غم گر مخالف کشد خنجر کین (10)

شخصیت والای امام رضا علیه السلام

امام رضا علیه السلام پایه ی دین و چشمه ی زلال معرفت بود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، امامت را به عهده گرفت و در هت بارور ساختن فرهنگ غنی اسلام کوشید. شخصیت وی از دو جهت شخصی و اجتماعی قابل بررسی می نماید.

1- عصمت

شیعیان امامان را معصوم و از هر نوع خطا و اشتباه پیراسته می شمارند. بر این اساس، امام رضا علیه السلام معصوم است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رویایی صادق به امام کاظم علیه السلام فرمود: او [امام] کسی است که با نور خدا می بیند، با فهم خود می شنود و بر اساس حکمت خود سخن می گوید. اشتباه نمی کند و در راه دانش گام برمی دارد نه نادانی.

آن گاه دست امام رضا علیه السلام را گرفت و فرمود: او همین است.

امام کاظم علیه السلام بعد از نقل این خواب به یزید بن سلیط فرمود: امسال مرا دستگیر می کنند و امامت با فرزندم علی علیه السلام است که همنام علی بن ابی طالب و علی بن حسین به شمار می آید. خداوند به او فهم، خویشتن داری، یاری دین و محنت علی اول و بردباری در برابر ناگواری ها و استقامت علی دوم بخشیده است. (11)

ای صاحب ولایت و عصمت ز روضه ات بر کائنات هست کنون اقتدار توس

بیت الحرام قبله شد و مرقد تو نیز آن در میان مکه و این بر کنار توس (12)

قلب می گردد روان از بوی خاک درگهش خاک نتوان گفتنش کز روی عزت کیمیاست

قبه پرنورش از رفعت سپهر دیگری است و اندر و ذات پر انوارش چو مهر اندر سماست

رفعت گردون گردان دارد آن گه بر سری مجمع تقوا و عصمت مرکز صدق و صفاست

حاسد ار نشناسدش کز روی رفعت کیست او پادشاه اتقیا و ازکیا و اصفیاست (13)

2- دانش

امام علیه السلام دانش و معرفت را از پدرانش و جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله به ارث برد. امام کاظم علیه السلام به فرزندانش می فرمود: این برادرتان [علی بن موسی ] عالم آل محمد صلی الله علیه و آله است. مسائل دین خود را از وی بپرسید و آنچه به شما می گوید نگهدارید; زیرا من بارها از پدرم جعفر بن محمد شنیدم که فرمود: عالم آل محمد - که همنام امیر مؤمنان علیه السلام علی است - در صلب تو است; کاش او را می دیدم.

ابراهیم بن عباس صولی می گوید: ندیدم از امام رضا علیه السلام پرسش شود و او پاسخش را نداند. به آنچه تا زمانش بر روزگار گذشته، از وی داناتر ندیده ام. مامون از هر چیزی می پرسید و امام را می آزمود. امام پاسخ می داد و همه ی پاسخ هایش به قرآن مستند بود. (14)

مامون به فرزند ابی ضحاک - که از میزان دانش امام شگفت زده شده بود - گفت: آری پسر ابی ضحاک، این بهترین و داناترین و عابدترین مردم روی زمین است.

او همچنین به محمد بن جعفر گفت: این پسر برادرت از آن دسته اهل بیت است که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی آن ها فرمود:

«الا ان ابرار عترتی و اطائب ازومتی احلم الناس صغارا اعلمهم کبارا لا تعلموهم فانهم اعلم منکم ولا یخرجونکم من باب هدی ولا یدخلونکم من باب ضلال. (15)

» آگاه باشید، نیکان خاندانم و پاکیزگان نسلم در کودکی از همه شکیباتر و در بزرگی از همه داناترند. به آن ها علم میاموزید; زیرا آن ها از شما داناترند. آنان شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و در وادی گمراهی نمی افکنند.

بر این اساس، امام رضا علیه السلام نیز مانند دیگر امامان معلم انسان ها بود و هیچ انسانی حق استادی بر وی نداشت.

3- مکارم اخلاق

اخلاق خوب، نشان دهنده ی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیه السلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب می کرد. ابراهیم بن عباس صولی در این باره گفته است:

هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند.

هرگز ندیدم سخن کسی را پیش از آن که تمام شود، قطع کند.

هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادنش بود، رد نکرد.

در برابر هم نشین، پاهایش را دراز نمی کرد.

در برابر هم نشین تکیه نمی داد.

ندیدم به بردگان بد بگوید.

هر که ادعا کند در فضیلت مانند او دیده، باور نکنید. (16)

یسع بن حمزه می گوید: در مجلس امام رضا علیه السلام مشغول گفت و گو بودیم که مردی بلند قامت داخل شد و گفت: سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا، من مردی از دوستان شما، پدران و نیاکانتانم. اکنون از زیارت خانه ی خدا باز گشته ام و چیزی که بتوانم با آن خود را به خانه برسانم ندارم. مرا به دیارم فرست; من دارای نعمت و دولتم و درخور صدقه نیستم، آنچه مرحمت فرمایی، از سوی شما صدقه خواهم داد.

امام از او خواست بنشیند. بعد از پایان جلسه، از وی اجازه گرفت و به خانه رفت. لحظاتی بعد، در را بست; دستش را اخلاق خوب، نشان دهنده ی ذات نیک و درون زیبای انسان است. امام رضا علیه السلام چنان به این ویژگی آراسته بود که دوست و دشمن را جلب می کرد.

از بالای در بیرون آورد و پرسید: [آن مرد ] خراسانی کجاست؟ ! مرد پاسخ داد: این جایم.

فرمود: این دویست دینار را بگیر، با آن هزینه ی سفرت را تامین کن; به این ها تبرک بجوی، از سوی من صدقه مده و بیرون شو.

یکی از یاران حضرت پرسید: فدایت شوم به او مهربانی کردی و چهره پنهان ساختی؟ !

فرمود: چون نیازش را برآوردم، نخواستم خواری خواهش را در چهره اش ببینم. آیا این حدیث پیامبر را نشنیده ای که فرمود: کار نیکی که پنهان انجام شود، برابر هفتاد حج است و افشا کننده ی کار بد خوار و پنهان کننده ی آن آمرزیده است... . (17)

ای جنابت قبله ی حاجات ارباب نیاز حاجتی کاین جا رود معروض بی شبهت رواست

حاجت ابن یمین را هم روا کن بهر انک حاجت خلقان روا کردن ز اخلاق شماست

در ره اخلاص تو جز افتخارم هیچ نیست و آن که زاد او نه فقرست اندرین ره بینواست

نیستم محتاج دنیا چون فنایش در پی است کار عقبی دار و حالش را که در دار البقاست (18)

4- هدایت منحرفان

امام رضا علیه السلام به راهنمایی و هدایت منحرفان فکری و سیاسی بسیار اهمیت می داد. پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، گروهی چنان پنداشتند امام کاظم علیه السلام همچنان زنده است. حضرت رضا علیه السلام به شیوه های مختلف با این گروه رو به رو می شد و به هدایت آن ها می پرداخت. عبدالله بن مغیره عراقی می گوید: من به مذهب واقفیه اعتقاد داشتم. وقتی برای به جای آوردن مراسم حج به مکه رفتم، تردید وجودم را فرا گرفت. خود را به دیوار کعبه چسباندم و گفتم: خدایا، نیازم را می دانی، مرا به بهترین دین ها ارشاد فرما!

همان جا به قلبم خطور کرد نزد امام رضا علیه السلام به مدینه بروم. وقتی به خانه ی حضرت رسیدم، به خادم گفتم: به ولایت بگو مردی عراقی آمده است. در این لحظه، صدای امام رضا علیه السلام را شنیدم که دو بار فرمود: عبدالله بن مغیره، وارد شو.

وارد خانه شدم، به چهره ام نگریست و فرمود: خداوند دعایت را مستجاب و تو را به دین خویش هدایت کرد.

گفتم: اشهد انک حجة الله و امینه علی خلقه. (19)

عالم آل محمد از دریای مواج دانش خویش در مسیر راهنمایی دانشوران نیز بهره می برد. مناظره های آن حضرت بر درستی این سخن گواهی می دهد. صفوان بن یحیی می گوید:

یوحنا نزد امام رضا علیه السلام آمد و گفت: گروهی ادعایی دارند. جمعی سخن آن ها را درست می دانند ولی افزون بر آن، ادعای دیگر نیز دارند. در این باره چه می فرمایید؟

حضرت فرمود: ادعای گروه اول پذیرفته است و ادعای گروه دوم بدان سبب که گواهی ندارند، پذیرفته نیست.

یوحنا گفت: ما بر این باوریم عیسی، روح خدا و کلمه ی او است. مسلمانان نیز این سخن را می پذیرند; ولی می گویند محمد رسول خدا است. ما این ادعا را قبول نداریم. بی تردید آنچه بر آن توافق داریم، از آنچه در آن اختلاف داریم، بهتر است.

امام پرسید: چه نام داری؟

گفت: یوحنا.

حضرت فرمود: یوحنا، ما به آن عیسی بن مریم، روح و کلمه ی خداوند که به محمد ایمان داشت، به آن بشارت می داد و بر بندگی خود اعتراف داشت، ایمان داریم. اگر آن عیسی که شما می گویید روح خدا و کلمه ی او است، عیسایی که به محمد ایمان داشت، به او بشارت می داد و بر بنده گی اش معترف بود نباشد، ما از اعتراف بدان پیراسته ایم و هیچ توافقی نداریم. (20)

علی بن شعبه می گوید: وقتی امام رضا در مجلس مامون به گروهی از دانشمندان عراقی و خراسانی پیوست، مامون گفت: منظور از آیه ی «ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا» چیست؟

دانشمندان گفتند: مراد تمام امت است; یعنی همه ی امت پیامبر صلی الله علیه و آله برگزیده اند و کتاب به آن ها ارث می رسد.

مامون به امام گفت: شما چه می فرمایید؟

عالم آل محمد فرمود: خداوند در این آیه به عترت پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله نظر دارد.

مامون پرسید: چگونه؟

امام فرمود: اگر همه ی امت برگزیده ی خدا و وارث کتاب بودند، پس باید همه بهشت می رفتند; چون خدا می فرماید: «فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن الله ذالک هو الفضل الکبیر» پس آن ها را در بهشت قرار داد و فرمود: «جنات عدن یدخلونها» پس وراثت به عترت پاک رسول خدا اختصاص دارد. عترت پیامبر کسانی اند که خداوند در کتابش آن ها را چنین وصف کرده است: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.» رسول خدا نیز درباره ی آن ها می فرماید: «انی مخلف فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض... . من دو چیز گران میان شما برجای می گذارم: کتاب خدا و عترتم [که] اهل بیت من [شمرده می شوند ] هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند. ... (21)

از شهادت پدر تا هجرت به ایران

در سال 179ه . ق. امام کاظم علیه السلام به وسیله ی هارون الرشید دستگیر و به عراق منتقل شد. بر اساس نظر مشهور، آن حضرت در بیست و پنجم رجب 183 به شهادت رسید. (22) مسافر، خدمت کار خانه ی امام کاظم، می گوید: هنگامی که امام کاظم را به بغداد می بردند، حضرت به فرزندش امام رضا علیه السلام فرمود: در خانه ی من بخواب تا آن که خبر شهادتم را دریافت کنی.

ما هر شب بستر حضرت رضا علیه السلام را در دالان خانه می انداختیم. آن حضرت بعد از شام می آمد، در آن جا می خوابید و بامداد به خانه ی خود می رفت. این روش تا چهار سال ادامه یافت. سرانجام شبی حضرت برای خواب به خانه ی پدر نیامد. اهل خانه نگران شدند. بامداد حضرت آمد و به ام احمد فرمود: آنچه پدرم به تو سپرده، نزد من آور.

ام احمد فریادی کشید و ... گفت: به خدا سوگند، مولایم وفات یافته است.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: آرام باش، گفتارت را آشکار مساز تا خبر به حاکم مدینه برسد.

آن گاه ام احمد کیسه یی - که دو یا چهار هزار دینار در آن بود - به حضرت داد و گفت: امام کاظم علیه السلام کیسه را محرمانه به من داد و فرمود: این امانت را از همه پنهان دار و چون یکی از فرزندانم آن را مطالبه کرد، به وی بسپار; و این نشانه ی وفاتم خواهد بود.

امام رضا علیه السلام، پس از تحویل گرفتن امانت، به خانه اش رفت و دیگر برای خواب به خانه ی امام کاظم علیه السلام نیامد. پس از چند روز، پیکی خبر وفات امام را به مدینه آورد. روزها را شمردیم و دریافتیم همان روزی که امام رضا برای خواب به خانه ی پدر نیامد، امام کاظم علیه السلام به سرای جاودانگی شتافت (23) .

پس از شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام، حضرت رضا علیه السلام امامتش را آشکارا بیان می کرد تا مردم در فتنه ها گمراه نشوند. صفوان بن یحیی می گوید: پس از شهادت امام کاظم علیه السلام، حضرت رضا علیه السلام درباره ی امامتش آشکارا سخن می گفت. ما بر جان حضرت ترسیدیم. مردی به وی گفت: شما امری بسیار مهم را آشکار ساختید، بر جان شما بیمناکیم.

امام فرمود: او [هارون] هر چه بکوشد بر من راهی ندارد. (24)

مهم ترین مشکل حضرت در این عصر، گروه واقفیه بود که در سایه ی کژاندیشی جمعی دنیاطلب شکل گرفت. سرانجام مامون در سال 200 امام را به خراسان فرا خواند و حضرت ناگزیر سمت آن سامان رهسپار شد. (25)

حدیث سلسلة الذهب

ابن صلت هروی می گوید: با حضرت رضا علیه السلام بودم. وقتی سوار بر استر به نیشابور گام نهاد، دانشوران به استقبالش رفته، افسار استر را گرفتند و گفتند: پسر رسول خدا، تو را به حق پدران پاکت، سخنی بگو.

امام سر از هودج بیرون آورد و فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد، از پدرش محمد بن علی، از پدرش علی بن حسین از پدرش حسین آقای جوانان بهشت، از امیر مؤمنان، از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنان نقل کرد که جبرئیل روح الامین از سوی خداوند گفت:

انی انا الله لا اله الا انا وحدی. عبادی فاعبدونی ولیعلم من لقینی منکم بشهادة ان لا اله الا الله مخلصا بها انه قد دخل حصنی ومن دخل حصنی امن من عذابی.

من خدایی هستم که جز من پروردگاری نیست. بندگان من، مرا عبادت کنید و بدانید هر که با شهادت لا اله الا الله و اخلاص و عمل مرا ملاقات کند، به حصارم گام می نهد و هر که به حصارم قدم گذارد، از عذابم ایمن است.

آن گاه درباره ی اخلاص در شهادت بر یگانگی خداوند پرسیدند، فرمود:

«طاعة الله وطاعة رسول الله وولایة اهل بیته » . (26)

پیروی از خداوند و فرستاده ی پروردگار و پیوند با اهل بیت وی.

از پذیرش ولایت عهدی تا شهادت

در مرو مامون به استقبال امام شتافت و او را ناگزیر ساخت پیشنهاد ولایت عهدی او را بپذیرد. امام در برابر رژیم موضعی منفی و شگفت انگیز اختیار فرمود; زیرا پذیرش ولایت عهدی را به عدم مسئولیت خصوصی و عمومی مشروط ساخت. او فرمود: ولایت عهدی را به شرطی می پذیرم که کسی را به مقامی نگمارم و از کاری برکنار نکنم، سنتی را دگرگون نسازم، از دخالت در امور حکومت بر کنار باشم و تنها مورد مشورت قرار گیرم. (27)

به اعتقاد امام تا حکومت به طور کامل تحت رهبری وی قرار نمی گرفت، مشروعیت نمی یافت; حضرت، با عدم دخالت در امور حکومتی، عملا مشارکت در حکومت را رد کرد; زیرا بر اساس مشارکت، امام باید سهم مامون در حکومت بر مؤمنان را تایید می کرد و به آن مشروعیت می داد. بنابر این، نقشه ی اخذ مشروعیت مامون با عدم دخالت امام در امور حکومتی ناکام ماند. (28)

پس از پذیرش ولایت عهدی مراسم های مفصل جشن برگزار شد; ولی از آن جا که مامون امام را تنها برای کسب مشروعیت به ایران فرا خوانده بود، بعد از حدود سه سال، در صفر سال 203 در پنجاه و پنج سالگی، وی را مسموم ساخت. (29) پیکر امام در سناباد به خاک سپرده شد.

ای روضه یی که دهر ز بویت معطر است آبت ز کوثر و گلت از مشک و عنبرست

در طینت تو چشمه ی خورشید مضمرست بوی تو چون نسیم جنان روح پرورست

خاکی و نه فلک بوجودت منورست تا در تو نور دیده زهرا و حیدرست

خورشید کو یگانه رو هفت کشورست بهر شرف ز خاک نشینان این درست (30)

زیارت امام رضا علیه السلام

زیارت دیدار مشتاقانه ی برگزیدگان خداوند است; برقرار ساختن ارتباط قلبی با حجت پروردگار و حضور در مشهد و گرامی شمردن شهید است. امام رضا علیه السلام درباره ی زیارت می فرماید:

ان لکل امام عهدا فی عنق اولیائه وشیعته وان من تمام الوفاء بالعهد وحسن الاداء زیارة قبورهم. فمن زارهم رغبة فی زیارتهم وتصدیقا بما رغبوا فیه کان ائمتهم شفعاءهم یوم القیامة. (31)

هر امامی را در گردن پیروانش پیمانی است. وفای به این پیمان وقتی کامل است که آرامگاه هاشان زیارت شود. پس هر که امامان را مشتاقانه زیارت کند و آنچه مورد خواست و اشتیاق آنان است درست شمارد، آنان نیز در روز رستاخیز شفیعانش خواهند بود.

و نیز فرمود: به زودی توس محل آمد و شد شیعیان و زائرانم می گردد. بدان، هر که مرا در توس - که از وطنم [مدینه] دور است - زیارت کند، روز قیامت در حالی که آمرزیده شده با من و هم رتبه ی من خواهد بود. (32)

صله از حضرت رضا علیه السلام

حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی، پیش از شروع درس مرحوم آیت الله العظمی حائری دقایقی مرثیه می خواند. او - که مردی با اخلاص بود - می گفت: به مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آن جا اقامت گزیدم. آنچه داشتم، خرج کردم و تهیدست شدم. کسی را نیز نمی شناختم تا مشکلم را با وی در میان نهم.

به همین جهت، قصیده یی در ستایش حضرت رضا علیه السلام سرودم. چنان اندیشیدم که آن را برای تولیت بخوانم و صله بگیرم. با این هدف حرکت کردم; ولی در راه به خود آمدم و تصمیم گرفتم آن را به حضرت ارائه دهم. به همین جهت، کنار ضریح رفتم، پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیده را خواندم و تقاضای صله کردم. ناگاه دیدم دستی با من مصافحه کرد و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد. بی درنگ گفتم: سرورم، کم است.

ده تومان دیگر بدان افزود.

باز گفتم: کم است.

او همچنان می افزود و من بیش تر می طلبیدم. سرانجام میزان پول به هفتاد تومان رسید. شرم کردم بیش تر بخواهم. سپاس گزاردم و از حرم بیرون آمدم. در حال پوشیدن کفش هایم بودم که دیدم آیت الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید مشهدی، با شتاب رسید و فرمود: شیخ ابراهیم، خوب با حضرت رضا مانوس شده ای، قصیده می سرایی و پاداش می گیری. صله را به من ده تا... .

بی درنگ پول ها را تقدیم کردم. او یک پاکت به من داد و رفت. یکصد و چهل تومان یعنی دو برابر صله در پاکت بود. (33)

ای آستان قدس تو تنها پناه من بر خاک باد پیش تو روی سیاه من

می آید از درون ضریحت شمیم عشق پیچیده در فضای حرم سوز و آه من

چشمم به چلچراغ حریم تو روشن است ای چلچراغ چشم تو خورشید راه من

گلدسته ات منادی صوت اذان عشق مانوس با غروب و زوال و پگاه من

مهر از فروغ گنبد پاکت گرفته وام شمس الشموس هستی و نامت گواه من

هر صبحدم به شوق تو بیدار می شدم کافتد به بارگاه تو لختی نگاه من

ای غربت مجسم تاریخ ای امام ای خاک پای مرقد تو بوسه گاه من (34)

پی نوشت ها:

1) شعر از قاسم رسا، مدایح رضوی در شعر فارسی، ص 213 .

2) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 29 .

3) ابن بابویه ولادت حضرت را 11 ربیع الاول 153، پنج سال بعد از شهادت امام صادق علیه السلام، کلینی سال 148، بعضی 11 ذی حجه 153 و شیخ طبرسی 11 ذی قعده 153 می داند. به اعلام الوری، ص 313، اصول کافی، ج 1، ص 486، کشف الغمه، ج 3، ص 53 ، اصول کافی، ج 6 ، ص 473 و بحار الانوار، ج 49، ص 9 رجوع کنید.

4) تکتم، اروی، سکن، سمانه، ام البنین، خیزران، صقر، شقرا از دیگر نام های او است. (عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 22 و 23.

5) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 26 .

6) همان، ص 24 .

7) مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 396; کشف الغمه، ج 3، ص 53 .

8) اصول کافی، ج 1، ص 311 .

9) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 22 .

10) نور الدین عبدالرحمان جامی، شاعر و عارف قرن نهم .

11) اصول کافی، ج 1، ص 315. (فقال هو الذی ینظر بنور الله عز وجل ویسمع بفهمه وینطق بحکمته یصیب فلا یخطی ء ویعلم فلا یجهل معلما حکما وعلما.

12) مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام. (محمد بن حسان الدین شاعر قرن 9) .

13) همان، ص 614 . (محمد ابن یمین الدین مزیومدی شاعر قرن 8) .

14) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 180- 183; بحار الانوار، ج 49، ص 211 و 100; ارشاد مفید، ص 291; مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 300 .

15) تحلیلی از زندگانی امام رضا علیه السلام، محمد جواد فضل الله، ترجمه سید محمد صادق عارف، ص 42.

16) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 184 .

17) اصول کافی، ج 4، ص 24 .

18) مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، ص 616. (ابن یمین) .

19) اصول کافی، ج 1، ص 355 .

20) عیون الاخبار، ج 2، ص 230 .

21) تحف العقول، ص 313 .

22) منتهی الآمال، ج 2، ص 121 و 149 .

23) اصول کافی، ج 1، ص 381 و 386 .

24) همان، ص 487، حدیث 2 .

25) در این که امام از چه مسیرهایی عبور کرد، اختلافاتی وجود دارد.

26) بحار الانوار، ج 49، ص 120 و 121 .

27) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 139 .

28) همان، ص 140 .

29) الارشاد، ص 285.

30) مجموعه آثار نخستین کنگره جهانی امام رضا علیه السلام، ص 621. (عصمت بخاری) .

31) وسایل الشیعه، ج 10، ص 253; بحار الانوار، ج 100، ص 116 .

32) وسایل الشیعه، ج 10، ص 438 .

33) همان .

34) مدایح رضوی در شعر فارسی، ص 256. (عبدالله حسینی) .


  
  

 

 

مرگ پیامبر اکرم؛ رحلت یا شهادت؟!

 

قال الصادق علیه السلام: و ما من نبی و لا وصی و الّا شهید. (1)

 

آیا پیامبر اسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا شهیدش کردند؟ عده ای تلاش می کنند در جامعه مسلمین القا کنند پیامبر عمر طبیعی خودشان را کرد . کسی به ایشان قصد سوء نکرد. و این نظر خود را با تعبیر وفات و یا رحلت پیامبر ابراز می دارند؛ و متأسفانه در محافل شیعیان هر چند نادانسته و ناخواسته؛ چنین تعبیر می شود.

 

اما اولا باید بدانیم پیامبر را چندین بار ترور کردند. در اوایل بعثت مشرکان قصد حذف کردن فیزیکی ایشان را داشتند و در ادامه و مخصوصا بعد از هجرت به مدینه و استقرار حکومت اسلامی منافقین که طمع ریاست داشتند چندین بار سوء قصد به حضرت رسول کردند که ناکام ماند اما در آخر ایشان را مسموم و به شهادت رساندند و به قصد شوم خود رسیدند. ثانیا در عمل این مطلب را ابراز کنیم که پیامبر ما در بستر به مرگ طبیعی جان نداد بلکه شهید شدند. اما دلیل ادعای ما علاوه بر تاریخ صحیح صدر اسلام روایتی است که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. شیخ عباس قمی در کتاب منتهی الامال روایتی در همین مضمون از امام صادق(علیه السلام) نقل می کنند و تصریح می کنند که روایت صحیحه است.


در ادامه روایاتی می آید که نشان دهنده شهادت حضرت ختمی مرتبت است:

 

عیون: ابا صلت هروى از حضرت رضا علیه السّلام نقل کرد که فرمود هیچ یک از ما نیست مگر اینکه کشته مى‏شود. اعتقادات صدوق: می نویسد اعتقاد ما اینست که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در جنگ خیبر مسموم‏ شد پیوسته این ناراحتى در آن جناب بازگشت می کرد تا بالاخره رگ گردنش بر اثر سمّ قطع شد. و از آن ناراحتى فوت شد.(2)

 

که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد

 

کفایة الاثر: هشام بن محمّد از پدر خود نقل کرد که حضرت امام حسن علیه السّلام پس از شهادت پدر خود امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن سخنرانى خود فرمود: پیامبر اکرم به من خبر داده که امامت در اختیار دوازده امام از اهل بیت اوست که برگزیده‏اند. هیچ کدام از ما نیست مگر اینکه یا مسموم مى‏شود و یا مقتول.(3) عده ای بر این نظرند (البته روایاتی هم مؤید نظرشان وجود دارد) زنی یهودی ایشان را مسموم کرد؛ اما تاریخ این مسمومیت تا لحظه شهادت زیاد است و با عقل جور در نمی آید. اما نظر دیگری هست که از درون امت اسلامی منافقین پیامبر را مسموم کردند. روایت ذیل اشاره به این نظر دارد: جبرئیل ابتدای سوره‏ى عنکبوت را بر حضرت رسول فرود آورد و گفت اى محمّد بخوان

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ أَنْ یَسْبِقُونا ساءَ ما یَحْکُمُونَ‏.(4)

 

رسول خدا به جبرئیل فرمود: این چه آزمایشى است جبرئیل عرض کرد اى محمّد همانا خداى تعالى تو را سلام می رساند و می فرماید: که من پیامبرى پیش از تو نفرستادم مگر اینکه در پایان زندگیش جانشینى که بجایش بنشیند برگزید و روش و احکامش را زنده کرد پس راستگویان آنانند که فرمان رسول خدا را اجرا می کنند و آنان که نافرمانى او را می کنند دروغگویانند. همانا اى محمّد نزدیک شده رفتن تو بسوى پروردگارت خدا فرمان می دهد به تو که پس از خود على بن ابى طالب را براى امتت انتخاب کنى او جانشین تو است که قیام به ارشاد و هدایت امت و رعیتت می کند. اگر امت پیروى او را کردند سالم خواهند ماند ...حذیفه گفت رسول خدا، على علیه السّلام را خواست و با او خلوت کرد همان روز و شب را علم و حکمتى که خدا با وى سپرده بود او هم به على(علیه السلام) سپرد و او را آگاه کرد آنچه را که جبرئیل گفته بود.


این داستان روزى بود که پیامبر در خانه عایشه دختر ابو بکر بود، ... عایشه عرض کرد هم اکنون مرا آگاه فرما. در انجام وظیفه، من بر دیگران مقدم باشم و آنچه را که صلاح من است بگیرم پیامبر فرمود به تو خبر می دهم اما به کسى نگوئى مگر آنگاه که من فرمان خدا را در میان مردم اجرا کنم زیرا که اگر تو این راز را نگه دارى، خداوند ترا در دنیا و آخرت نگاه می دارد و براى تو برترى هست در پیشى گرفتن و شتاب کردن بسوى ایمان بخدا و رسولش. و اگر ضایع و تباه کنى و مراعات نکنى آنچه را که به تو گفته شد به پروردگارت کافر شده‏اى و پاداش تو ضایع مى‏شود و ذمه‏ى خدا و رسولش دورى و نیز تو از زیانکاران باشى و این کار زیان به خدا و رسولش وارد نمی کند پس خوب است تو پیمان ببندى که سرّ این دستور را نگه دارى و ...

 

سپس پیامبر به همسرش عایشه فرمود: خداى تعالى به من خبر داده که عمرم به پایان رسیده و فرمان داده که على را بجاى خود نصب کنم، و او را پیشواى مردم قرار دهم...

 

عایشه تعهد سپرد که راز را افشا نکند خداوند پیامبرش را بر آنچه در نهاد عایشه بود از آن راز که با حفصه دختر عمر و اولی و دومی در میان گذاشت آگاه کرد. طولى نکشید که حفصه را خبر داد هر یک از این دو خانم پدران خود را آگاه کردند آن دو گرد هم آمدند بسوى گروهى از منافقان و آزادشدگان دست رسول خدا فرستادند همه را از این راز آگاه کردند گروهى به گروه دیگرى روبرو شدند و گفتند همانا محمّد خیال دارد خلافت را در میان خاندان خود قرار دهد مانند روش پادشاهى کسرى قیصر تا پایان روزگار. نه به خدا در این زندگى دگر براى شما بهره‏اى نیست اگر این کار به مرحله‏ى اجرا برسد و خلافت به على بن ابى طالب واگذار شود همانا محمّد به ظاهر شما با شما معامله کرد. ولى على با شما آن طور که خودش بخواهد با شما معامله می کند! خوب فکر کنید در این داستان راى خویش را در این باره پیش نظر آورید.
حضرت محمد (ص)

 

سخن در میانشان رد و بدل شد بسوى دومی رفتند افکار خویش را به گردش آوردند همه با یکدیگر متفق شدند، و سخن بدین جا رسید که در گردنه‏ى هرشى شتر پیامبر را رم بدهند تا از شتر بیفتد و جان بسپارد. همین کار را در جنگ تبوک انجام دادند ولى خداوند شرّ آنان را از پیامبرش برگرداند. ایشان در کار رسول خدا اجتماع کردند از کشتن و مسموم‏ نمودن، و فریب دادن.(5)

 

این چند نمونه گویای قصد شوم منافقین در به شهادت رساندن پیامبر اسلام است تا خود بر مسلمانان حکمرانی کنند؛ و کردند آنچه می خواستند. و شد آنچه نباید می شد. وَ سَیَعْلَمُ‏ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏: و آنها که ستم کردند به زودى مى‏دانند که بازگشتشان به کجاست! (6)

 

پی نوشت ها:

1. بصائر الدرجات، محمد بن حسن بن فروخ صفار، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم 1404 قمری .

2. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج‏5، ص 176 .

3. ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، ج‏5، ص 178 .

4. سوره عنکبوت، آیه 1 - 3 .

5. ارشاد القلوب، ترجمه رضایى، ج‏2، ص 235- 238 .

6. سوره شعراء، آیه 227، ترجمه آیت الله مکارم شیرازی .


  
  
   1   2      >